اخیرا در خبرها خواندیم که گوگل، حتی با خاموش بودن قابلیت موقعیتیابی گوشی هوشمند در بخش تنظیمات، موقعیت کاربران را ردیابی میکند. این کار با استفاده از سرویسهایی همچون گوگلمپ، تاریخچهی مرورگر و بهروزرسانی اپلیکیشن آبوهوا انجام میشود. این خبر در کنار فاجعهی کمبریج آنالاتیکا که چندی پیش سوءاستفاده از اطلاعات کاربران در فیسبوک را علنی کرد، بار دیگر نگرانیها در مورد حریم خصوصی در دنیای اینترنت را افزایش داده است.
بهطور خلاصه؛ شرکتهای متعددی دادههای ما را جمعآوری کرده، آنها را آنالیز میکنند و حتی بهفروش میرسانند. نکتهی مهم این است که این عملیات تقریبا همیشه در حال انجام است. جمعآوری دادهها در میان بحثهای ایجادشده در مورد حریم خصوصی مدرن و جمعآوری داده، مسئلهی مهمی نیست. بلکه وجود این قابلیت بهصورت پیشفرض برای شرکتها، مشکل اصلی کاربران است.
کارشناسان معتقدند تکامل انسان بهگونهای بوده که بهنوعی شناخت حسی رسیده است. به بیان دیگر انسان امروزی سریعتر از گذشته و با تحلیل سریع داده و دریافتیهای ذهنی، تصمیمگیری میکند. در واقع میتوان گفت همین ویژگی موجب بقای انسان بهعنوان یک گونهی جانوری شده است. به بیان دیگر این نوع از غریزه، ما را از بحرانهای متعدد مصون نگهداشته است. البته این غریزه نیز خالی از اشکال نیست.
ریچارد ثیلر و کاس سانستین، در کتاب خود با نام Nudge به این نکته اشاره میکنند که تنظیمات پیشفرض در هر دسته از انتخابها برای انسان، تهدیدی برای تصمیمگیریهای شناختی او هستند. دلیل اصلی این تهدید، تنبل بودن عمومی انسانها است. در واقع ما تا زمانی که با پدیدهای بسیار جدی روبرو نباشیم، تنظیمات پیشفرض را در هیچ جایی تغییر نمیدهیم. در نتیجه، هر شخص یا سازمانی، از شرکت گرفته تا دولتها میتوانند انتخابهایی پیشفرض را برای ما مشخص کنند که بهصراحت یا مبهم، عملکرد ما را تحت تاثیر قرار میدهند. به بیان دیگر، آنها میتوانند تصمیمگیریهای شناختی ما را برای رسیدن به نتیجهای دلخواه تغییر دهند.
این حقیقت، یکی از حساسترین پدیدههای نهفته در دل ردیابی اطلاعات کاربران است که البته عموما نادیده گرفته میشود. تقریبا تمامی سرویسهای مدرن ردیابی اطلاعات مانند جمعآوری اطلاعات مکانی کاربران توسط گوگل و آنالیز دادههای مشاهدهی فیلم و سریال در نتفلیکس، بهصورت پیشفرض فعال هستند. این یعنی اغلب ما، اجازهی ردیابی اطلاعات را به شرکتها میدهیم؛ چراکه تغییر دادن وضعیت آن در تنظیمات دستگاهها، نیاز به زمان و کار دارد. علاوهبر آن، اکثر ما اطلاعی از ردیابی اطلاعات نداریم و در نتیجه در بخش تنظیمات، بهدنبال پیدا کردن و تغییر آن نخواهیم بود. در نهایت، ردیابی داده ادامه یافته و ردیابها به نتایج دلخواه خود میرسند.
مجلهی کسبوکار هاروارد در سال ۲۰۰۸ تحقیقی منتشر کرد که بهصورت مستقیم به فعالسازی پیشفرضها و جمعآوری اطلاعات کاربران پرداخت. در این مقاله به نمایش گزارشهای خرید کاربران در فیسبوک در سال ۲۰۰۷ اشاره شده بود. مولفان آن مقاله به این نکته اشاره داشتند که تمامی اطلاعات در مورد رفتارهای مشتریان، برای همهی دوستان آنها قابل مشاهده است؛ مگر این که خودشان از این بخش برنامه خارج شوند.
در واقع فیسبوک با بهرهبرداری از نقصهای تصمیمگیری ذاتی انسانها، به نتایج موردنظر خود میرسید. اتفاقات اخیر نشان میدهد که این روشها امروزه نیز ادامه داشته و شرکتها با استفاده از تاییدیهی اغلب ما در بخش قوانین حریم خصوصی (تیک تایید قوانین)، به این کار ادامه میدهند.
پیچیدگی جمعآوری داده، بررسی ابعاد و ریزهکاریهای این اتفاقات را دشوار میکند. در دنیایی که بایادگیری ماشین و ابزارهای تصمیمگیری اتوماسیونی دیگر اداره میشود، هر تصمیمی از خرید خانه تا حتی حکمهای دادگاهها توسط آنالیز داده دیکته میشود. در نتیجهی این اتفاقات، جمعآوری دادههای کاربران بهنوعی سوخت سودآوری برای شرکتها است. در واقع ساختار انگیزهی بسیاری از شرکتها به این معنی است که نیروی رشد، اجازهی بازگشت در سیاستهای جمعآوری داده را نمیدهد. در نتیجه تا زمانی که فشاری از بیرون بر آنها وارد نشود، به روند خود ادامه میدهند.
پس از بیش از یک دهه، سرانجام نتفلیکس بهطور رسمی بخش نقدهای کاربران از فیلمها و سریالها را از وبسایتش پاک کرد. این غول دنیای استریم فیلم و سریال، مدتی پیش اعلام کرده بود که قصد چنین کاری را دارد و سرانجام روز گذشته، تمامی نقدهایی را که کاربرانش در صفحات مخصوص فیلمها و سریالها نوشته بودند، پاک کرد. گفتنی است که نتفلیکس حدودا یک سال پیش نیز سیستم رتبهدهی پنجستارهای را با سیستم لایک و دیسلایک، جایگزین کرده بود؛ تصمیمی که انتقاد کاربران را برانگیخت.
در صفحهی Help وبسایت این شرکت آمده است:
کاربران نتفلیکس تا اواسط سال ۲۰۱۸ میتوانستند نقدهایشان را در وبسایت Netflix.com منتشر کنند؛ از آن زمان به بعد، بهعلت کاهش استقبال از نقدهای کاربران، این بخش از سایت حذف شد.
البته گمانهزنیها حاکی از آن هستند که دلیل اصلی این کار، انتشار برخی نقدهای منفی برای فیلمها، سریالهای تلویزیونی و کمدیهای استندآپ بوده است؛ نقدهایی که در مقایسه با نقدهای مثبت، تاثیر بیشتری روی کاربران میگذاشتند و آنها را از دیدن اثر، دلسرد میکردند. با همهی اینها، ممکن است دلایل دیگری نیز پشت این قضیه بوده باشند؛ دلایلی که شاید هیچوقت از آنها باخبر نشویم.
نتفلیکس در اطلاعیهای به وبسایت ورایتی گفته که نقدهای کاربران، هیچگونه تاثیری روی الگوریتمی که این شرکت با استفاده از آن، فیلمها و سریالها را به کاربرانِ دیگر نمایش میداد، نداشته است؛ برای مثال نقدی منفی توسط یک کاربر، باعث نمیشد که نتفلیکس در بخشهای مختلف وبسایتش، از پیشنهاد آن اثر به دیگران صرفنظر کند.
با وجود حذف نقدهای کاربران توسط نتفلیکس، هنوز هم وبسایتها و سرویسهای دیجیتالی بزرگی مثل آمازون، آیتونر و اپاستور اپل، گوگلپلی و راتن تومیتوز پذیرای بخش نقد کاربران هستند.
جالب است بدانید که نقدهای کاربران، تنها از طریق وبسایت نتفلیکس در دسترس بودند و هرگز در اپلیکیشنهای رسمی این شرکت دیده نشدند. نتفلیکس به کاربرانش امکان میداد که در صفحهی فیلمها و سریالها، نقدی با حداقل ۸۰ و حداکثر ۱۹۹۹ کاراکتر بنویسند و نمرهی نهایی آن را با سیستم پنجستاره اعلام کنند.
گفتنی است که Netflix، رسانهای سیال و یکی از تولیدکنندگان سریالهای تلویزیونی است که توانسته در سالهای اخیر، آثار جذابی را تولید کند. با دنبالکردن صفحهی نتفلیکس در وبسایت زومجی، میتوانید نقد فیلمها و سریالهای این شرکت را مطالعه کنید.
افزایش بازدید سایت
روشی پسندیده برای افزایش ترافیک سایت و کاهش رتبه الکسا
افزایش بازدید سایت خدمتی کاربردی از سوی سایت کلیک نخست می باشد که به وسیله آن می توانید با مشخص نمودن تعداد آی پی ، مدت موعد بازدید ، شمار بازدید هر آی پی و تقدیر ها و خاصیت های گوناگون دیگر ، بازدید وب سایت خود را به شکلی راستین و فوق العاده افزایش دیتا و مایه بهبود رتبه الکسا سایت خویش شوید.افزایش شدامد سایت یکتا از مهمترین اهداف هر مدیر وب می باشد. چرا که با افزایش بازدید گوگل سایت تارنما میتوانیم خدمات یا اهدافی را که با پروا به آن وب سایتمان را برپایی کرده ایم قبل برده و کسب و کار اینترنتی خود را شفا بدهیم.
افزایش ورودی گوگل
ورودی گوگل سایت خود را با واژه کلیدی مد نظر افزایش دهید
تمامی امکانات متنوعی که در تقدیر افزایش بازدید سایت وجود دارد ، در بخش افزایش ورودی گوگل نیز مهیاست و شما می توانید با مشخص نمودن کلمه کلیدی دلخواه خود ، کاربران واقعی از گوگل و یا دیگر موتورهای جستجو گرفتن نمایید و جایگاه خود را در جستجوی کاربران بالاتر ببرید. این عمل باعث تفریق رتبه الکسا سایت شما نیز می شود.یکی از مهم ترین عوامل موثر در سئو و بهینه سازی و شفا رتبه سایت در گوگل ، ورودی سایت از راه گوگل و دیگر موتورهای جستجو است. از دید گوگل زمانی که این اتفاق می افتد یعنی محتوا سایت شما نسبت به بقیه سایت های جستجو شده برای کاربران مفیدتر بوده است. بعد مطمئنا گوگل این ورودی را به عنوان یک امتیاز برای سایت شما ثبت می کند.
نامهای تجاری در اندازههای مختلف نیازمند حضور یک برند قوی برای متمایز ساختن خود از سایر رقبا هستند. این کار اغلب شامل یک مجموعه از رنگها، فونتهای انتخابی و یک نشان واژهی مشخص است.
امروزه، دستورالعملهای پایهای برای نامهای تجاری بهتنهایی جوابگو نیستند. تنها شرکتهایی که در یکزبان دیداری مشخص سرمایهگذاری کردهاند، میتوانند تعهد، کیفیت و تغییرهای خود را بهبود ببخشند و فرصتهای بالقوه بهمنظور ارتقای امور جاری به سطح بالاتر را داشته باشند که این امر به ثبات بیشتر تجربهی مشتریان برندها کمک میکند.
زبان دیداری یا بصری (Visual Language) یکزبان متفاوت در بازاریابی و مارکتینگ به شمار میآید که به ارتباط محصولها با یکدیگر کمک میکند. این زبان با تعیین یک سبک تصویری مشخص، نماد گرافیکی و تجسم دادهها برای تمام محتوای نام تجاری، چیزی فراتر از استانداردهای سادهی یک برند است. درواقع یک نوع هماهنگی در طراحی بین محصولهای مختلف، زیرپوشش یک نام تجاری است.
در اغلب موارد، کسبوکارها دربرداشتن این قدم تکمیلی کوتاهی میکنند و محتوایی با سبکهای تصویری و نماد گرافیکی مختلط تولید میکنند. این موضوع میتواند منجر به ازهمگسیختگی، درهمریختگی و برخی اوقات نیز سردرگمی بیننده شود.
امی بالت چیستی; مدیر یک آژانس ارتباطات دیداری، زبان دیداری را به این صورت توضیح میدهد و اینکه چرا این زبان، مبنای پویش دیداری برندها است؛ او از یک کاربر واقعی شرکت خود برای تشریح موضوع در قالب مثال بهره میبرد:
«محتوای دیداری یا محتوای بصری باکیفیت، منطبق با تمایلات مخاطبین امروزی بهصورت هدفمند ارائه میشود، اما آنها به بخشهای ازهمگسیختهی محتوا پاسخ نمیدهند. آن زمان که تنها یک اینفوگرافیک یا اطلاعنگاشت میتوانست موجب هزاران بازدید و لینک ورودی شود، به سر آمده است. اکنون، انتظارات مخاطب رشد کرده و همزمان با آن، بازاریابهای موفق در حوزهی برندینگ در حال ترکیب انواع محتوای دیداری در یک کمپین واحد برای برآورده کردن آن انتظارات هستند. این موضوع یعنی این که تقاضای روزافزون برای طراحان ماهر در آینده نیز ادامه خواهد داشت. البته بازهم از طراحان انتظار میرود تا با بهروز بودن، در نظر گرفتن وجههی هنری و پیش بردن این کمپینها، به دنبال گسترش مجموعهی مهارتهای خود در محیطهای متعدد حاوی محتوای دیداری باشند.»
زبان دیداری یک زیربنا به شمار میآید که تمام کمپین در آن قرار میگیرد. یکزبان دیداری دارای چارچوبی پیوسته و خلاقانه است که حول ارتباطات بصری برای دستیابی به اهداف خاص و مخاطبین موردنظر کمپین شکل میگیرد.
ارتباطات بصری بهصورت گرافیکی ارائهدهندهی اطلاعات برای خلق یک مفهوم و مبتنی بر متن بسیار محدود است. یکزبان دیداری در سادهترین شکل تعریف، دیدن و درک آن ارتباطات بصری است. این عناصر فونتها، رنگها، تصویرها، نمودار و آیکونها هستند که در راستای یکجهت زیباشناختی در کنار هم قرار میگیرند و بهصورت یکپارچه محتوای خود را خلق میکنند.
کارشناسان بازاریابی همیشه در حال برنامهریزی و یافتن راههای جدید برای تقویت کسبوکار خود هستند. معمولاً تمرکز آنها بر اقدامات متفاوت، مرور روندهای ارزشمند کنونی محتوا و جستجوی لغات کلیدی پرکاربرد است. بهعبارتدیگر، یک بازاریاب، اغلب بر گسترش کسبوکار با رشد محتوای جدید متمرکز است، اما این موضوع بهراحتی توجه آنها را از گسترش کانالهای موجود منحرف میکند زیرا معمولاً دارای زبان دیداری مشخصی نیستند.
برای سالیان متمادی، تصاویر جذاب از تأمینکنندگان باکیفیت تصاویر استوک، بهترین ابزار برای نشان دادن محتوا و محصولات به مشتریان بود. هنگام انجام تست راهاندازی نسخههای مختلف، شرکتها اغلب تصاویر استوک را استفاده میکنند؛ اما یک مطالعهی صورت گرفته توسط شرکت مشاوره و هلدینگ PWC پیشنهاد میکند که این موضوع دیگر جوابگو نیست. در حقیقت، این مطالعه نشان داد که تصاویر طراحیشده سفارشی، ۷ بار بهتر از تصاویر استوک باعث جذب کاربر میشوند.
باگذشت زمان، پیشرفتهای فنی، امکان برآورده کردن تمام نیازهای زندگی مصرفکنندگان را مهیا کرده است. این موضوع ما را سختپسندتر کرده، بهاندازهای که به محصولات اصلی و باکیفیت عادت کردهایم. ما به دنبال اصالت هستیم و تصاویر استوک این موضوع را محقق نمیکنند. با تأمین نیازهای مخاطب، سریعتر اعتماد او جلب میشود.
مخاطبین امروز با صراحت بیان میکنند که وقت کافی برای مطالعهی نوشتههای شمارا ندارند، اما طبق مطالعهی اخیر از آنیموتو (یک سرویسدهندهی تولید ویدئو بر پایهی کلاد)، ۴ نفر از هر ۵ نفر، ویدئویی دربارهی آن مطلب را با اشتیاق نگاه میکنند؛ اما همانند تصاویر استوک، ویدئو را نیز باید سفارشی کرد. در حقیقت، ویدئوهایی که ارزان تولیدشده یا به ویدئوهای استوک اتکا دارند، بهجای کمک کردن به بهبود برندینگ، به آن صدمه میزنند. دلیل این موضوع برقراری ارتباط بدون تعهد به کیفیت است یا در حالت بدتر، این باور را ایجاد میکند که مخاطب خیلی باهوش نیست.
بنابراین بهجای انتخاب یک راهکار ارزان که میتواند به یک نام تجاری صدمه بزند، باید بازگشت سرمایهای را در نظر گرفت که از پیشگامی با یک ویدئوی سفارشی میتوان به دست آورد. طبق اعلام EyeView(شرکت بازاریابی بر پایهی ویدئو مارکتینگ)، یک تصویر متحرک باکیفیت، قابلیت افزایش ۸۰ درصدی نرخ تبدیل وبسایت نام تجاری را دارد!
این ویدئوها اغلب کمتر از ۹۰ ثانیه بوده و یک صداگذاری حرفهای و تصویرپردازی کاملاً منحصربهفرد دارند. ویدئوهایی که موجب نرخ تبدیلهای بیشتر میشوند شامل این موارد است:
کلیپهای اجرای زنده همراه با موسیقی، انیمیشنهای سبک وایت برد و انیمیشنهایی که از وکتورهای اصلی نام تجاری بهره میبرند.
اینفوگرافیها تنها شامل تصاویر کشیده نیستند تا بهعنوان یک لینک ورودی عمل کنند. آنها در قالب محتوای کمحجم تولید میشوند که میتوانند در سراسر یک وبسایت قرار بگیرند و موجب ترغیب و افزایش شناخت مشتریان از محصولات و خدمات آن برند شوند.
شرکتهایی که آمار زیادی برای اشتراکگذاری دارند (یا شاید یک فرایند پیچیده را توضیح دهند)، میتوانند موارد برتر را انتخاب کنند و آنها را در صفحه اصلی خود در قالب یک اینفوگرافی کوچک قرار دهند. بهجای استفاده از اینفوگرافی متنی، تصویرسازی یک فرایند میتواند پیغام را دیداری کند و موجب بهبود درک آن مطلب شود.
مصرفکنندگان امروزی از خواندن مطالب طولانی اجتناب میکنند؛ اما مطالعات قابلتوجه توسط گروه نلسون نورمن(شرکت تحقیق و توسعهی رابط کاریری) نشان میدهد که مخاطبین، حجم زیادی از وقت خود را صرف مشاهدهی تصاویر حاوی اطلاعات در سایتها میکنند. برای کاهش نرخ گشتوگذار کاربر در سایت و جذب افراد برای بهبود برندینگ، زمان صرف شده در وبسایت مهم است. اگر توجه یک کاربر برای مدت ۱۰ ثانیه جلب شود، احتمال حضور او در سایت یک برند بهطور تصاعدی بالا میرود. با جداسازی محتوای موجود در سایت مانند یک اینفوگرافی کوچک و توضیحات دیداری، بازدیدکنندگان احساس خستگی نمیکنند و این امر آنها را بیشتر ترغیب کرده و موجب رشد ارزش وبسایت میشود.
بازاریابهای امروزی، نوع محتوای بصری را برای دستیابی به یک هدف واحد استفاده میکنند؛ بنابراین در این مورد فکر کنید که اگر نام تجاری شما میتوانست محتوایی تولید کند که از یکزبان دیداری منسجم بهره ببرد، آیا پی بردن به اینکه این محتوا مربوط به شماست، توسط کاربر شما راحتتر نبود؟ و اگر چنین بود، آیا در شکلگیری ارتباط بخشهای مختلف مربوط به اطلاعات منتشرشدهی شما به کاربران کمک نمیکرد و آنها را سریعتر به سمت خرید سوق نمیداد؟
اگر شما محتوایی را منتشر کنید که هیچ ساختار دیداری مرتبطی نداشته باشند، یک بازدیدکننده ممکن است بهطور کامل بخش اصلی کمپین شمارا فراموش کند یا بدتر اینکه محتوای شمارا با محتوای رقبا اشتباه بگیرد.
هنگامیکه یکزبان دیداری تولید میکنید، شرکت و عناوین تجاری این فرصت رادارند که گامی به عقب برگردند و مشتریان کلیدی خود را دقیقتر بررسی کنند. آنها میتوانند یک سبک تصویری ایجاد کنند که بهصورت خاص با آن مشتری صحبت کند، بهجای اینکه از یک شبکه گسترده و اغلب هزینهبر برای جلبتوجه افراد گوناگون استفاده شود.
مخاطبین مختلف در مواجهه با محتوای بصری، دارای سطوح انتظارات متفاوت هستند، اما همهی آنها دارای چشمهای بینا هستند. اگر شما از سبکهای متفاوت تصویری در محتوای دیداری خود، بدون در نظر گرفتن انتظارات مخاطب هدف خود استفاده کنید، بیش از آنکه چیزی بر کسبوکار خود بیفزایید، از آن میکاهید.
اگر طیف مخاطبین شما گسترده است، سبک تصویری شما میتواند برای نمایش ارزشهای شما به تمام طیف جمعیتی مخاطبین استفاده شود.
گلدمن ساکس (بانک مشهور بینالمللی آمریکا) بهخوبی این کار را انجام میدهد. آنها مطالب دیداری را انتخاب میکنند که از نقطهچین استفاده میکند؛ یک سبک تصویری دارای نقطهچین مانند حالتی که روی پولها قابلمشاهده است. با استفاده از این سبک آنها این پیغام ضمنی را به مخاطب میفرستند که نام تجاری آنها مترادف با پول است.
۳- یکزبان دیداری به کنترل کیفیت کمک میکند
زمانی که شما یک سبک تصویری را تعیین کردید، میتوانید یک سبک نماد تصویری (آیکون) نیز انتخاب کنید که با تصاویر شما بهخوبی هماهنگ است. این موضوع با جلوگیری از تضاد بین سبکهای دیداری، به کنترل کیفیت کمک خواهد کرد.
هنگام تولید محتوای دیداری، کیفیت بسیار مهم است. مطالعهی انجامشده توسط دانشگاههای نوتامبریا و شیفیلد نشان داد که ۹۴ درصد از تأثیرات نخستین نام تجاری یا خدمات شما بهطور کامل مبتنی بر طراحی محتوای بصری شما است. به این معنی که اجتناب شما از اشتباههای رایج در استفاده از سبکهای تصویری و نمادی بسیار متفاوت، ضروری است، زیرا این ترکیب آشفته و غیرحرفهای به نظر میرسد.
امروز بیش از هر زمان دیگری، تولید بخشهای فراوانی از محتوای بصری برای برقراری ارتباط شما با مخاطب نهایی، ضروری و واجب است؛ اما درصورتیکه طراحان شما هر هفته سبکهای متفاوتی را ارائه دهند، شما چگونه میتوانید این کار را با کارایی بالا انجام دهید؟ با آمار ۸۳ درصد از بازاریابها که در سال ۲۰۱۸ در محتوای بصری سرمایهگذاری کردند و ۷۶ درصد افزایش سرمایهگذاری آنها در سال جدید، برندها باید به کار خود ادامه دهند.
هنگامیکه شما دارای یکزبان دیداری تثبیتشده هستید، نهتنها میتوانید از یک طراحی قمار مانند اجتناب کنید بلکه میتوانید بهمرورزمان یک مجموعه از سرمایههای تصویری و نمادی دیجیتال را نیز توسعه دهید. این سرمایهها میتواند بهراحتی مورداستفاده مجدد قرار بگیرد و موجب شکلگیری اثربخشی شود که بدون داشتن یکزبان دیداری تثبیتشده، نمیتوانستید در اختیار داشته باشید.
برندهای بزرگتر با توسعهی زبان دیداری شاهد موفقیتهای زیادی خواهند بود، زیرا کسبوکارهای آنها دارای شاخههای زیادی است که همهی آنها برای جلبتوجه و منابع در حال رقابت هستند.
با توسعه یکزبان دیداری مجزا برای هرکدام از شاخههای کسبوکار، آنها فرصت باقی ماندن بهصورت مجزا و درعینحال ارتقای نام تجاری مادر را خواهند داشت. این کار میتواند از طریق تعیین یک سبک تصویری، نماد و حتی سبک دیداریسازی دادههای مجزا برای هرکدام از این شاخهها میسر شود درحالیکه طیف رنگی و فونتهای انتخابی منطبق بانام تجاری مادر استفاده میشود.
هنگامیکه شرکتها پا را از توسعهی سنتی فراتر گذاشته و بر خلق یکزبان دیداری استراتژیک سرمایهگذاری میکنند، درواقع در حال پیریزی یک فونداسیون و زیربنا برای موفقیتهای پیاپی هستند. در حقیقت با ۹۱ درصد از مخاطبین امروزی که محتوای بصری و دیداری را بر قالبهای سنتی بازاریابی ترجیح میدهند، نامهای تجاری که امروز یکزبان دیداری برای خود میسازند، بهراحتی به مشتریان خود خدمت میکنند که البته موضوع مهمی به شمار میآید.
کاترین تاکر پروفسور مدیریت و بازاریابی دانشکده اسلون دانشگاه MIT اخیراً در مقالهای اثر شبکهای را مورد نقد و بازبینی قرار داده است. او گزارش خود را با یادآوری نکتهی مهمی آغاز میکند و مینویسد زمانی که استراتژی را به دانشجویان MBA تدریس میکند، متوجه میشود که اغلب دانشجویان به دنبال ترفندهایی طلایی برای رشد دائمی و همیشگی شرکت هستند. سالها است که استادان دانشگاه، اثر شبکهای را بهعنوان راز پنهان موفقیت مدل کسبوکار آموزش میدهند. اقتصاددانان از اصطلاح «اثر شبکهای» برای توصیف حالاتی که یک محصول یا خدمات، مزایای بیشتری را به کاربران بیشتری ارائه میدهد، استفاده میکند.
اثر شبکهای ممکن است مستقیم باشد. بهعنوانمثال اسلک زمانی که عدهی بیشتری از مردم از آن استفاده کنند، کارایی بیشتری پیدا میکند. همچنین ممکن است اثر شبکهای غیرمستقیم باشد، به این معنا که یک گروه از کاربران، زمانی که گروه دیگری به یک پلتفرم میپیوندند، بیشتر سود میبرند. بهعنوانمثال Airbnb برای مسافران کارایی نخواهد داشت اگر صاحبان آپارتمانها از این پلتفرم استفاده نکنند. بهطور مشابه، صاحبخانهها نیز اگر مسافران به این پلتفرم مراجعه نمیکردند، دلیلی برای استفاده از آن نداشتند.
مدتها است که مربیان تأکید میکنند اثر شبکهای قدرت بازار را افزایش میدهد و مزیت رقابتی پایداری (از بهترین نوع) فراهم میکند. هرچه به کاربران بیشتری دسترسی داشته باشید، مخاطبان پایهی بیشتری خواهید داشت و توانایی شما برای جذب کاربران جدید هم بیشتر میشود. به همین دلیل کارآفرینان و رهبران کسبوکار، همیشه نگاه ویژهای به اثر شبکهای داشتند. اما اکنون به نظر میرسد این اثر، آنطور که فکر میکردیم اکسیر فوقالعادهای نیست.
تاکر در گزارش خود، مایکروسافت را بهعنوان اولین مثال مطرح میکند. در سال ۲۰۰۰ مردم فکر میکردند مایکروسافت از اثر شبکهای غیرقابلانکار و بینظیری برخوردار است. شما همهجا ردپای مایکروسافت را مشاهده میکردید. چه کسی حاضر بود اکوسیستم مایکروسافت را رها کند و دیگر از ورد و اکسل استفاده نکند؟ زمانی که انتظار میرود مردم، سیستمعامل ویندوز را بخشی جدانشدنی از زندگی خود بدانند، تولیدکنندگان کامپیوتر و توسعهدهندگان نرمافزار انگیزه پیدا میکنند که روی اکوسیستم مایکروسافت تمرکز کنند. اما حالا در سال ۲۰۱۸، مایکروسافت برای نگهداشتن مشتریان در اکوسیستم خود با چالش مواجه است و توسعهدهندگان نیز محصولات زیادی را ارائه میدهند که بر مبنای ویندوز نیستند.
چه چیزی نسبت به گذشته تغییر کرده است؟ چرا اثر شبکهای مانند گذشته عمل نمیکند؟
در درجهی اول، امروز اثر شبکهای به قطعات سختافزاری خاصی وابسته نیست. از سال ۲۰۰۰ و دوران دسکتاپ تاکنون، ما شاهد تحولات متعددی در دستگاههای مختلف نظیر گوشیهای هوشمند، تبلتها و دستیارهای دیجیتال بودهایم. این بدان معنا است که دیگر مثل گذشتهها، اثر شبکهای همبسته و متکی به یک قطعهی سختافزاری نیست (آنطور که در دههی ۹۰ همهچیز با کامپیوترهای PC معنی میگرفت). حالا هر ایدهای از مقیاس برای شرکتهای فناوری به پروفایلهای کاربری بستگی دارد که میتوانند به چندین پلتفرم سختافزاری مختلف منتقل شوند.
تاکر توضیح میدهد که امروزه پلتفرمهایی که اثر شبکهای را نمایش میدهند، کاملاً دیجیتال هستند. شبکههای اجتماعی، اپلیکیشنهای Ride-hailing، یا بازارگاههای دیجیتال، به هیچیک از انواع سختافزار بستگی ندارند و به همین علت کاربران برای استفاده از آنها هزینهی زیادی متحمل نمیشوند. من میتوانم بهراحتی و بدون هیچ مشکلی پنج اپلیکیشن رسانههای اجتماعی مختلف را روی گوشی خود نصب کنم، درحالیکه استفاده از پنج دسکتاپ مختلف با سیستمعاملهای متفاوت، بسیار دشوار است. (این موضوع در سمت عرضهکننده نیز مصداق دارد. اینکه یک دولوپر، کدهای یک اپلیکیشن جدید را توسعه دهد بسیار ارزانتر از این است که یک دستگاه جدید بسازد و ارسال کند.)
تأثیر تحولات اخیر بر بازار رقابتی روشن است. برای مثال به Uber و Lyft فکر کنید. اپلیکیشنهایرایدهیلینگ باید در رقابت شدید بازار دوام بیاورند و برای مقیاسپذیری غالباً به سرمایهی خطرپذیر نیاز دارند. بااینحال، کاربران بهراحتی میتوانند برنامههای Lyft و Uber را بر روی تلفن خود نصب کنند و در هرلحظه، قضاوت کنند که خدمات کدامیک از آنها ارزانتر است. از طرف دیگر، بسیاری از رانندگان نیز هر دو اپلیکیشن را نصبکردهاند و طبیعتاً گزینهای را انتخاب میکنند که سود بیشتری به آنها پیشنهاد میدهد.
این مثالها به ما یادآوری میکند که اثر شبکهای، تنها در صورتی یک مزیت رقابتی است که خود محصول نیز از چسبندگی کافی برخوردار باشد: اگر مشتریان بتوانند همین فردا اپلیکیشن شما را ترک کنند، اثر شبکهای به شما هیچ مزیتی در بازار رقابتی نمیدهد. بعضی از مردم معتقدند که پلتفرمهای دیجیتال، بهواسطهی دادههای کاربران، وفاداری آنها را به دست میآورند. تئوری این است که دادههای ذخیرهشده در یک مکان، میتواند وابستگی کاربران را به دنبال داشته باشد و از این لحاظ اثرات شبکه را افزایش دهد.
گرچه تاریخ این تئوری را رد میکند. کافی است iTunes Store را به یاد بیاوریم که زمانی بهترین مثال برای چسبندگی پلتفرمهای دیجیتال محسوب میشد و اثر شبکهای را بهخوبی نشان میداد. افرادی که یک کتابخانه از دادههای خود را در فرمت MP3 ذخیره کرده بودند میگفتند محال است از پلتفرم دیگری استفاده کنند. چه کسی میخواهد آرشیو موسیقی خود را در چند مکان مختلف نگهداری کند؟ چرا باید بخواهیم دوباره پلی لیست جدیدی بسازیم؟ تهیهکنندگان موسیقی میدانستند که آنجا، به مشتریان خود دسترسی دارند و علاقهمندان موسیقی نیز بهطوری طبیعی به iTunes جذب میشدند، زیرا میدانستند که آنجا همهی انواع موسیقی موردعلاقهی خود را پیدا میکنند. اما زمانی که اسپاتیفای وارد بازار شد، به مخاطبان نشان داد که مزایای iTunes چقدر کوتاهمدت است. زمانی که میتوانید در هرلحظه، هر آهنگی را که میخواهید پخشکنید، چه نیازی به کتابخانهی موسیقی دارید؟